از آنهایی است که مانند بسیاری دیگر از اولینها در رشتهها و هنرهای گوناگون، زیر سایه پیشرفت و گذر روزگار بهخوبی دیده نشده است. کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که با دوربین، زاویه، ژست، پرتره، ... سر و کار داشته باشد و اسم صفر گلرخ را در عکاسی مشهد نشنیده باشد.
عکسهای بهواقع هنری برجا مانده از او، از یک استعداد و نبوغ ذاتی در این هنرمند مشهدی حکایت دارد.
استعدادی که قبل از او در برادر بزرگتر او و بعد از او در پسر و نوههایش نمایان است. میراثدارانی که راه او را ادامه داده و به اتفاق بر این گفته صحت گذاشتهاند که «هنر و استعداد صفر گلرخ در عکاسی و پرتره تکرارنشدنی است».
باید اعتراف کرد که از اقبال بد، مصاحبه با این هنرمند مشهدی در زمستان ۱۳۹۲ بهدلیل کسالت ایشان به زمانی دیگری موکول شد؛ اما آن کسالت برای همیشه چهره این هنرمند را در بهمن ۹۲ درنقاب خاک کشید. در این گزارش سعی کردهایم از زوایای دیگر این هنرمند مشهدی و هنر عکاسی در خانواده گلرخ را برای خوانندگان ارائه کنیم.
صفر گلرخ، از عکاسان پیشکسوت شهر مشهد مقدس و از چهرههای ماندگار این عرصه هنری محسوب میشود که حالا خانواده اش در محله سیدرضی مشهد سکونت دارند.
وی، چندین شیوه عکاسی را تجربه کرده و در طول سالیان متمادی آن روش را به کار گرفته و از آن طریق در عرصه تصویرسازی به مردمان شهر خود خدمت فراوان کرده است. گلرخ، فرزند پدر و مادری زنجانی و قفقازی بود. او در سال ۱۳۰۰ در رشت بهدنیا آمد.
خانواده گلرخ در بخارا، تاشکند و بیشکک نیز به سر بردند و آنگاه هنگامیکه صفر پنج سال بیشتر نداشت در مشهد ماندگار شدند.
برادر بزرگ وی به نام علی متولد ۱۲۸۴ شمسی، که عکاسی را در تاشکند آموخته بود، سال ۱۳۱۴ پشت بانکملی در کوچه ثبت، یک عکاسخانه عکس فوری راه انداخته بود و صفر در همان سال، نزد برادر خود عکسبرداری فوری را آموخت.
او در سال ۱۳۱۷ برای کار به تهران رفت و چند ماهی در عکاسخانه «ملی» واقع در خیابان سپه مقابل پستخانه، به مدیریت «آقا صمد» بهعنوان عکاس «فوری کار»، مشغول به کار شد.
همانجا بود که زیر نظر «آندرانیک» ارمنی، فن چاپ عکس، روتوش و نورپردازی را بهخوبی فرا گرفت؛ زیرا آن عکاسخانه، کارش پرتره بود و لازم به یادآوری است که روش عکس پرتره آتلیه با عکس فوری بسیار متفاوت بود.
گلرخ پس از بازگشت به مشهد، دوباره در عکاسی برادر مشغول بهکار شد. در اوایل دهه ۳۰، عکاسی علی گلرخ به خیابان طبرسی منتقل شد و عکاسی «حرم بارگاهی» را پیشه خود کرد.
صفر گلرخ با دوربین جعبهای خود بهصورت عکاسی سیّار در اطراف حرم، باغها و محلههای شهر عکس دو ریالی برمیداشت و در عکاسخانه برادر، عکسها را چاپ میکرد و تحویل مشتری میداد.
وی حدود سال ۱۳۳۴، بالاخره موفق شد عکاسی مستقل خود را با عنوان «عکاسی مهتاب» تأسیس کند و از نخستین عکاسیهایی بود که از «سندیکای عکاسان» تازه تأسیس مشهد، جواز کسب دریافت کرد.
دقت عمل صفر در نورپردازی پرتره، توجه دقیق به چهره اشخاص و ایجاد سایه روشنهای بجا و صحیح برای رفع نقص از خصایص هنری وی بود. عکس شش رخ ۱۸×۱۳ با ژستهای مختلف از ابداعاتی بود که در عکاسخانه خود اجرا میکرد.
پرترههای باقیمانده عکاسخانه این هنرمند، از لطافت و زیبایی خاصی بهره برده که حاصل نگاه حساس و تکنیک منحصربهفرد وی است.
این عکاس باذوق، بعدها عکاسی «مهتاب نو» را برای پسر بزرگش «مظفر گلرخ» تأسیس کرد و سپس فرزند دیگر وی، «رضا گلرخ» و نوههایش نیز بهعنوان عکاسان خوب شهر مشغول بهکار شدند.
حاجصفر گلرخ، بهمن ۱۳۹۲ در ۹۲سالگی درگذشت و بار دیگر شهر مشهد به ماتم از دست دادن یکی از عکاسان پیشکسوت خود نشست.
دوربین قطع بزرگ جعبهای و تعدادی از فیلم و عکسهای عکاسخانه مهتاب از سوی فرزندش رضا گلرخ به کتابخانه تخصصی عکاسی انجمن صنفی عکاسان مشهد سپرده شد تا علاقهمندان و محققان بتوانند از آن دیدن کنند.
محمد محمدزاده تیتکانلو دبیر اتحادیه عکاسان مشهد میگوید: در ابتدا بگویم که هر آنچه در خصوص مرحوم صفر گلرخ در این مصاحبه بر زبان میآورم، جز حقیقت نبوده و در این گفتار به ایشان در نگاه یک عکاس مشهدی و نه یک پدر نگاه میکنم. همواره در خانه ما صحبت از عکس و عکاسی بوده و هست.
پدر و عمو و پسر عموهایم همه در این حرفه مشغول هستند و هماکنون نیز پسرهای من نیز در این حرفه مشغول به کار هستند.
پدرم قبل از هر چیز یک عکاس سیار بود و باید به بررسی نقش او در این حوزه پرداخت. صفر گلرخ، دوربین چوبی داشت که در عین حال تاریکخانه و روتوش و... را نیز در همان انجام میداد. دوربینش را بر روی شانه میگذاشت و در کوچه و خیابان از مردم عکس میگرفت.
آن زمان مردم از هنر عکاسی با خبر بودند؛ اما به دلیل کمی آتلیههای عکاسی و خفقانهای سیاسی مردم کمتر فرصت و وقت عکس گرفتن را داشتن که پدر با این کار، مردم را به عکس گرفتن تشویق میکرد.
پدر، دوربینی فوری داشت که با نور خورشید عکس میگرفت؛ البته ایشان در ساخت دوربین نیز مهارت خواستی داشتند و به صورت ابتکاری دوربین میساختند. خوب یادم هست که برای مشکل نبود نور در آتلیه، آینهای در دوربین تعبیه کرده بودند که نور خورشید را منعکس و مشکل نبود نور در آتلیه را جبران میکرد.
دقت و تواناییهای پدر در عکاسی را از زمانی که در ۱۴سالگی نزد ایشان برای کارکردن رفتم، بیشتر متوجه شدم. تا قبل از آن گمان میکردم که او هم یک عکاس مانند دیگر عکاسان است، اما کار پدر اصولی داشت که هیچگاه آن اصول و ریزهکاریها را نادیده نمیگرفت.
با حوصلهترین عکاسی که تاکنون دیدهام، ایشان بود. برای هر مشتری وقت میگذاشت و در نوع و حالت ژستها بسیار دقیق بود.
ساعتها در تاریکخانه مشغول کار بود و بیشترین حوصله را بعد از گرفتن عکس در این قسمت از کار داشت. روتوش عکسها نیز با دست انجام میشد که ایشان در این کار استاد بودند؛ همچنین در نورپردازی و پرتره و...
کارکردن نزد ایشان در کنار آموختن نکات و جزئیات و ظرافتهای کار عکاسی در آن موقع بسیار سخت بود. با اینکه پسر ایشان بودم، اما تا مدتها حق نزدیکشدن به تاریکخانه را نداشتم.
همزمان با ورود من به عکاسخانه پدر، هنر عکاسی در حال تغییر از آنالوگ به دیجیتال بود. بعد از سه سال کار نزد پدر و تلاش بسیار در حدود سال۱۳۵۰ کاربلد عکاسی شدم.
دوربین را بر میداشتم، عکس میگرفتم و در تاریکخانه عکس را ظاهر میکردم.
تمام تلاشم این بود که هنر و خلاقیتم را به مرحوم صفر گلرخ نشان دهم. ایشان روی عکسها دقت فراوانی میکرد و در خوب و بد بودن آنها نکاتی را توضیح میداد که همواره آن نکتهها در کار همراه من است.
پدر همواره به این شغل و امانتداری در این کار حساسیت داشت و میگفت: «عکاسی، شغلی خانوادگی است، پس فرد عکاس قبل از هر چیز باید شئونات اخلاقی را رعایت کند و دارای اخلاق خوبی باشد.»
این موضوع که پدرم در ابتدای ورود من به شغل عکاسی اجازه نزدیک شدن به تاریکخانه را نمیداد، در این شغل یک اصل محسوب میشد. پدرم این موضوع را نیز بیان میکرد.
شاگرد عکاسی باید چند سال لیاقت خودش را نشان میداد تا بتواند وارد تاریکخانه شود. از طرف دیگر هم به دلیل کمبودن امکانات و گران بودن تجهیزات و وسایل مصرفی همواره ترس از خرابشدن عکسهای مردم به دلیل ناآشنایی و مهارت کافی شاگردان باعث این سختگیری در کار میشد.
در زمان قدیم در این شغل رسم بر این بود که شاگرد عکاسی برای کار در عکاسی دیگر باید اجازه خط از عکسی قبل را ارائه میداد تا به او کار بدهند و بدون این اجازه خط این موضوع امکانپذیر نبود.
این موضوع بیانگر توجه و دقت عکاسان به کار عکاسی به عنوان یک شغل حساس است. اینها از ظرافتها و نکات اصلی در کار عکاسی به شمار میرفت و اصل در این کار بر محور اعتماد و امانتداری بود.
عکاسی سیار برای پدر مشکلاتی را نیز به همراه داشت. علاوه بر این بسیاری از مشتریان پدر از این موضوع که ایشان جا و مکان مشخصی نداشتند گلایهمند بودند.
این موضوع باعث شد که با گذشت زمان عکاسی سیار پدر بهگونهای تغییر یابد و ایشان در مغازه برادر بزرگترشان مستقر شدند، یعنی همچنان به صورت سیار عکس میگرفتند و برای تحویل عکسها آدرس مغازه برادر را میدادند.
از مشتریانی هم که نیاز به عکس آتلیهای داشتند، در مغازه برادرشان عکاسی میگرفتند.
این اتفاقات رفتهرفته عکاسی سیار پدر را به عکاسی حرم و بارگاه نزدیک کرد؛ البته ایشان بهشدت از اینکه برای عکس گرفتن به دنبال مشتری بروند و مقابل مغازه «مشتریکش» داشته باشند، ناراحت بودند و با این موضوع مخالفت داشتند.
این اتفاقات باعث تاسیس عکاسی مهتاب توسط مرحوم صفر گلرخ شد که بعدها برادر بزرگترم آن را اداره کرد.
هنگامی که عکاسی گلرخ را در چهارراه دانشجو تاسیس کردم، ما آخرین مغازه در بولوار معلم بودیم و این نقطه به «سهراه» معروف و آخرخط بود. بعد از این سهراه بیابان بود و زندان مرکزی مشهد.
از ابتدا کارم را بر مبنای رضایت مشتری قرار دادم و برای جلب این رضایت و اعتماد مشتریهایم، همسرم را وارد کار کردم. بعد از یادگیری عکاسی توسط همسرم به دلیل اینکه نمیتوانستم در ابتدای کار به کسی اعتماد کنم، عکسهای خانوادگی و آتلیهای بانوان توسط ایشان گرفته و ظاهر میشد. بعدها دخترم را نیز وارد این کار کردم.
بر این اعتقاد هستم که بهترین تبلیغ، رضایت مشتری است، اگر مشتری از کار من راضی باشد؛ بهترین تبلیغ را خود مشتری برای من انجام میدهد.
آشنایی همه اعضای خانواده با هنر عکاسی و گرایش کاری باعث شده که هر جا عکسی میبینند به تحلیل آن عکس و موضوعات مختلفی، چون ژست، نورپردازی، حالت چشمها، سایهها و... میپردازند.
درحالحاضر سهراب پسر بزرگ (رضا گلرخ) در همین کار مشغول است و مدیریت عکاسی گلرخ را بر عهده دارد. سهیل پسر دیگرخانواده نیز در رشته عکاسی تحصیل میکند و آتلیهای مجهزی دارد.
دو برادر دیگر مرحوم صفر گلرخ نیز به نامهای علی و حسین نیز هر دو عکاس بودند. همسر و دختر این خانواده نیز از این هنر بینصیب نماندهاند.
رضا گلرخ، چندین دوربین شخصی دارد که با توجه موقعیتهای مکانی و زمانی برای عکاسی از علاقه امروزش؛ یعنی عکاسی از طبیعت همراهش است.
* این گزارش پنج شنبه، ۶ شهریور ۹۳ در شماره ۱۱۱ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.